عکس های عاشقانه از تنهایی پسرانه

عکس های عاشقانه از تنهایی پسرانه

 

 

دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم 

 

می اید......

 

می ماند......

 

و به تنهاییم پایان می دهد....

 

امد......

 

رفت......

 

و به زندگیم پایان داد.......

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مجموعه عکس های متحرک و زیبای بارش باران

 

 

تصاویر متحرک باریدن باران

 

برای دیدن عکس های بیشتر از باران به  .

 

 

 

 

 

 

 

باران

 

 

عکس های متحرک بارش باران

 

 

باران متحرک

 

 

بارش باران

 

 

عکس های متحرک بارش باران

 

از عکس ها لذت ببرید و اگه خوشتون اومد نظر بزارین..

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

عکس های دختران زیبای ایرانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بقیه ادامه مطلب نظر یادتون نره

 

 

 

 

 

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

الناز شاکردوستالناز شاکردوست

 

نظرات شما عزیز

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

 

غزليات عاشقانه هامون

گلي دارم كه چون او نازنين نيست

و همتايش به افلاك و زمين نيست

همه شب ها به يادش مي نشينم

اگرچه با دل ما هم نشين نيست

بسازم خانه اي در نرگسانش

اگر چه چشم زيبايش بر اين نيست

بخواهم ساكن آن دل شدن را

كه بهتر از دل او سرزمين نيست

اگر دستش به شاهان هم نداده است

شكستي در اميد خوشه چين نيست

ز گرماي رخ ماه تو ديدن

چه شرم آبي كه جاري از جبين نيست

غمت زيبايي جان و دل ماست

كه هستي را چو عشق تو نگين نيست

كنار آن همه زيبايي عشق

چه آتش ها كه از غم در كمين نيست

امان از چرخش اين چرخ بدنام

كه جز غم ها به راهش ره نشين نيست

به جز از ياد تو گيتار هامون

نوايي ژرف و ناز و خوش طنين نيست

سیندرلا...

خوش به حال سیندرلا...
لنگه کفشش را جا گذاشت...
یه لشکر آدم به دنبالش گشتن...
ما دلـــــــــــــــــمان را جا میگذاریم....
هیچکس از مــــــــــــــا سراغی نمیگیرد...
انگار که هیچوقت نبوده ایـــــــــــــــــم...!!!


 
آرزوی خیلی ها بودم اما اسیر قدرنشناسی یک نفر شدم …به

س
لامتی عشقهای غلط!

 

همدمم گر شده بودي غم جانم مي رفت

در بهار خوش چشم تو خزانم مي رفت

در هواي خوش دلدادگي و دلخواهي

مشكل كار و هياهوي جهانم مي رفت

با تو فرقي نكند خاك كوير و ساحل

در كنار تو غم جا و مكانم مي رفت

قطره ي عشق من از دست تو دريا مي شد

در حريم خوش عشق تو كرانم مي رفت

طي شود عمر من و طي نشود عمر فراق

به چه ارزان زكفم عمر گرانم مي رفت

آب شرم از رخ من در پي ديدار آمد

و چو جويي ز تن اسرار نهانم مي رفت

رفتي و آتشي از غصه به جانم افتاد

و چه آبي ز دو چشم نگرانم مي رفت

شهر غم خانه ي من شد ز فراغ رخ تو

و جواني ز دل و چشم جوانم مي رفت

بي تو در جمعيت بي كس تنهايانم

و چو آنها همه ي نام و نشانم مي رفت

بسته هامون نگهش را كه نبيند روزي

دست معشوقه به دست دگرانم مي رفت