دنیایم راازکودکی به دست او میدیدم!!!
 
آری من از کودکی اورا میخاستم!!!!
 
از زمانی ک گفتیم:"مامان"
 
از همان زمانی ک می نوشتیم":بابا آب داد"!!!
 
ازهمان زمانی ک اورا برای اولین باردیدم!!!
 
از همان زمانی ک اولین بار برای او مردم واو تنها چشمانش رابرای من بست!!!
 
چشمانش را بست و دیگر هیچ نگفت!!!
 
                   ومن هرروز بیشتر میمردم!!وباز او هیچ نمی گفت!!!!
 
این چنین است رسم خواستن های ک بی اندازه خواهیم!!!
 

 

ده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟
خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه...
دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه.
نتونه به هیچکی اعتماد کنه
هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه
آخرش برسه به یه بن بست
تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه
اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه
به اون هم نمی تونه بگه
خبری از آسمون هم ندیده
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟
بهش محل هم نداده
تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره
خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از
تنهایی بناله
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟
خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده
خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا
پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟!
 
متن های love و زیبای جدید خرداد 92
 
اگر یک روز از زندگی من
باقی مانده باشد،
 
از هر جای دنیا
چمدان کوچکم را می‌بندم
 
راه می‌افتم
ایستگاه به ایستگاه
 
مرز به مرز،
پیدایت می‌کنم،
 
کنارت می‌نشینم،
روی سینه‌ات به خواب می‌روم
 
 
 
 
دلم پر شده از حرف های نگفته برایت، حرف هایی که آزارم می دهند،
 
حرف هایی که آرامشم را گرفته اند!
 
خدایا چه کنم؟ گفتنش بهتر است یا سکوت؟
 
خدایا نمی تونم همه چیو به این راحتی فراموش کنم..
 
 
 
 
بـهـتـریـن لـذتـی کـه تـوی دنـیـا هـسـت ایـنـه کـه . . .
صـبـح بـیـدار بـشـی و بـا یـه اس مـتـوجـه بـشـی
یـه نـفـر خـیـلـی دوسِـت داره . . .بـرای یـه نـفـر مـهـمـی . . .
یـه نـفـر هـسـت کـه هـمـیـشـه نـگـرانـته . . .
اونـوقـت ِ کـه زنـدگـی مـعـنـا پـیـدا مـیـکُـنه . .
 
 
 
می دانی؟
 
یک وقت هایی باید
 
رویِ یک تکه کاغذ بنویسی
 
تعطیل است
 
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت
 
... ... باید به خودت استراحت بدهی
 
دراز بکشی
 
دست هایت را زیر سرت بگذاری
 
به آسمان خیره شوی
 
و بی خیال سوت بزنی
 
در دلت بخندی به تمام افکاری که
 
پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند
 
آن وقت با خودت بگویی:
 
بگذار منتظر بمانند.
 
 
 
 زندگي سوراخيست بنام عشق ... زندگي زرديست بنام غم ! زندگي فرياد بلنديست بنام آه ... و دنيا پايان
 تمام آرزوهاست!
 
 
 
 
شیشه نازک احساس مرا دست نزن ، چندشم می شود از لکه انگشت دروغ !
انکه می گفت که احساس مرا می فهمد ، کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت !
 

 



برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: